پوشاک یکی از نیازمندی های ضروری انسان های اولیه در طول تاریخ است. امروزه دولتها و فعالان اقتصادی در بخش تولید پوشاک به ضرورت و نیاز آن واقفاند. با آگاهی به اهمیت کلان سرمایه گذاری پایهای و اقتصادی در این رشته و رشته طراحی لباس در راستای تجاری، بازرگانی و صنعتی به موفقیت هایی دست یافتهاند و با سرمایه گذاری، مدیریت و کنترل برنامه در زمینههای گوناگون زیرساختها و صنایع مرتبط موفق به ارزآوری اقتصادی گردیدهاند.
در دوران حاضر شاهد ظهور طراحان لباس در سراسر دنیا هستیم. تعدد هنرمندان و مشتاقان فعال در این رشته نشانه اهمیت بسزا و جایگاه اهم پوشاک در جامعه است و حاکی از پویایی و تبلور احساس نیاز آحاد جامعه می باشد.
آنا ثانی
اما در چند سال گذشته حرکتهای مختلفی در زمینه طراحی لباس آغاز شده است که همه آنها توسط افرادی شکل گرفته که به لباس با نگاهی دیگر مینگرند. “آنا ثانی” یکی از کسانی است که برای لباس و پوشش جامعه اهمیت زیادی قائل شده و با دیدگاهی زیباییشناسانه و ایدههایی خلاقانه به یکی از معروفترین و پرکارترین افراد فعال در این عرصه تبدیل شده است. او علاوه بر طراحی لباس اجتماع، لباسهای زیادی برای بازیگران مختلف طراحی کرده که یک نمونه از آنها را در اختتامیه جشنواره فیلم فجر بر تن مریلا زارعی دیدیم. او همچنین فعالیتهایی در زمینه دستیاری طراح صحنه و لباس در کارهای مختلفی مانند سریال تلویزیونی “یک مشت پر عقاب”، فیلمهای سینمایی “کلاغ پر”، “پنالتی” و “پروانه شو” و تئاترهایی مانند “همچو کوچه بیانتها” داشته است.
از شروع کار خود بگویید.
من در مقطع دبیرستان ابتدا گرافیک خواندم و بعد به طراحی دوخت و لباس تغییر رشته دادم. آن زمان این رشته طرفداران زیادی نداشت و کسانی که در آن تحصیل میکردند با مخالفت خانواده وارد این رشته میشدند. در خانواده ما هم فقط پدرم راضی به این کار بود. بعد از دبیرستان در دانشکده شریعتی طراحی لباس خواندم ولی چون فوقدیپلم راضیام نمیکرد وارد دانشگاه سوره شدم و در رشته نمایش عروسکی تحصیل کردم. من با نیت طراحی صحنه و لباس وارد دانشگاه شدم ولی متاسفانه آن سال دانشگاه سوره در این رشته پذیرش نداشت بنابراین تنها رشتهای که با مواد و متریال سروکار داشت نمایش عروسکی بود و من چون اصولا کار با مواد را دوست دارم وارد این رشته شدم. برای من هم کار صحنه جذاب است و هم لباس ولی لباس همیشه برایم اولویت دارد.
فعالیت حرفهای خود را چگونه شروع کردید؟
در فاصله فوق دیپلم تا پایان دوره کارشناسی جذب تلویزیون و سینما شدم و کار خود را از تئاتر و بعد گروه کودک شبکه یک شروع کردم. بعد از آن وارد سریالها و سینما شدم و کار طراحی صحنه و لباس انجام دادم که تجربیات بسیاری از آنها کسب کردم. اما میتوانم بگویم بزرگترین تجربه من که مانند یک دانشگاه از آن آموختم، پروژه “مختارنامه” بود که من ۵ سال به عنوان صحنهآرا آنجا مشغول به کار بودم. این دوره کاری من در رسانههای مختلف از ۱۸ سالگی که از تئاتر شروع کردم تا به آخر حدود ۱۴ سال کشید. همدورههای من خیلی سریع وارد طراحی لباس شدند چون بعد از ۷-۸ سال دستیاری به آنها اجازه داده میشد که از کارهای کوچک فعالیت خود را شروع کنند. ولی علاقه من به شاگردی در محیط خیلی زیاد بود و با وجود اینکه از سال هشتم فعالیتم، پیشنهاد طراحی داشتم آنها را نپذیرفتم. تا اینکه تصمیم گرفتم اگر قرار است طراح باشم به صورت شخصی این کار را بکنم، پس وارد فضای بیرون از محیط سینما شدم.
علاوه بر اینکه تحصیلات این کار را داشتم خیاطی و مهارتهای آن هم در تحصیلات من گنجانده شده بود برای همین بحث فنی و تکنیکی آن را هم میشناختم. من دانستن خیاطی را خیلی لازم میدانم و اصلا نمیپذیرم که کسی طراح لباس باشد ولی تکنیک بلد نباشد. یعنی صرف خوش لباس بودن را دلیلی بر طراح لباس شدن نمیدانم. این کار مثل این میماند که شما بگویید من معمار داخلی هستم ولی نمیدانم این ستون حمال هست یا نه و اگر جابه جا شود چه اتفاقی میافتد. لباس هم همینطور است و هر بدنی ساختار و شخصیت خودش را دارد و کسی که خیاطی بلد است این قواعد را میداند و هنگام طراحی لباس متوجه میشود که این طرح قابل اجرا هست یا نه.
شما طراحی لباس را با تئاتر، سینما و تلویزیون شروع کردید. چه تفاوتهایی بین این کار و طراحی لباس برای اجتماع میبینید؟
تفاوتهایی دارند ولی جالب است که خیلی خوب مکمل یکدیگر هستند. یک خوبی سینما و تلویزیون این بود که به ما یاد داد بر اساس شخصیتپردازی طراحی کنیم. یعنی مرا در یک قالب خاص قرار داد، چون در سینما باید یک دوره تاریخی را نشان دهی که شخصیتهایی در آن وجود دارد و بازتابی از این شخصیت باید دیده شود. همچنین در سینما و تلویزیون محدودیتهایی وجود دارد که باید رعایت شود برای همین وقتی خواستم لباسی طراحی کنم که در خیابان پوشیده شود دست من خیلی باز شد. طبیعتا در خیابان حساسیت به اندازه محیط یک رسانه نیست و این برای طراح لباس یک مزیت است.
ولی در کار رسانه قرار گرفتن در یک قالب خاص باعث شد که الان وقتی مشتری میآید اول از نظر روانشناسی او را بررسی کنم. مثلا وقتی رئیس یک شرکت معماری و دکوراسیون داخلی برای سفارش لباس میآید من به این فکر میکنم که تاثیرگذاری روانی این آدم بر مشتریها باید چگونه باشد و این باعث میشود رسیدن به طراحی لباس او برای من راحتتر شود. هیچ وقت به مشتری نمیگویم این لباس زیبا است پس آن را بپوش، چون این را پیشنهاد بسیار غلطی میدانم. به علاوه یک متخصص مد (stylist) در کنار من کار میکند و کار او این است که تشخیص دهد چه نوع اندامی و در چه موقعیتی چه نوع پوششی را نیاز دارد. توجه به این موارد آنقدر که در این حرفه مفهوم دارد در طراحی لباس مفهوم ندارد ولی این حرفه در ایران ناشناخته است و باید تخصصهای مختلف کمکم از کنار یک رشته شروع به کار کنند. مثلا مدیر یک شرکت به عنوان مشتری پیش ما میآید و این فرد به دلیل تمرکز بر یک جهت خاص برای بقیه بخشها وقت نمیگذارد. پس همکار من سپیده مرتضوی کمد این شخص را خالی کرده و برای ۲۶ روزی که او در طول ماه سر کار میرود ۲۶ دست لباس میچیند تا برای هر روز یک دست لباس مشخص و آماده داشته باشد و به ترتیب آنها را بپوشد و ماه بعد دوباره از اول پوشیدن آنها را شروع کند. این آدم بدون آنکه وقتی صرف کند کار را به یک متخصص سپرده تا به او بگوید چگونه لباس بپوشد. طراح لباس و استایلیست در ایران هنوز به هم چسبیدهاند، یا بهتر بگویم این دو رشته را یکی تعریف میکنند ولی من سعی دارم در کارم آنها را تفکیک کنم.
طراح لباس چگونه از جامعه تاثیر میپذیرد؟
طراحی لباس برداشت جامعهشناسی از محیط و حال جامعه است. به عنوان مثال در حال حاضر تمام دنیا درگیر جام جهانی است و حال خاصی به وجود آمده که همه درگیر آن هستند. اگر دقت کنید در ماههای اخیر کتانیهایی با رنگهای تند فسفری و نارنجی و… مد شده است. این شرایط ناشی از تاثیر روانی اتفاقی به نام جام جهانی است. هربار در جهان اتفاقی مانند خشکسالی، فقر اقتصادی یا یک شادی میافتد که روی طراح لباس مثل هر هنرمند دیگری تاثیر میگذارد. چه اتفاقی برای یک عکاس میافتد که عکسهای او شروع میکند به تلخ شدن و رنگهایش تیره میشود؟ بخشی از این اتفاق بعد شخصیتی خود هنرمند است و بخشی از آن تحت تاثیر اتفاقاتی است که در جامعه او میافتد. طراحی لباس هم از این قاعده مستثنی نیست. این همان چیزی است که در طراحی لباس ایران هنوز اتفاق نیفتاده و برای همین در آن روح نیست. طراحی لباس در ایران قرار دادن دو پارچه قشنگ در کنار هم است. هرچند وجود طراحی در همین حد هم خوب است ولی روند کار درست نیست و ما با آنچه درست است فاصله داریم. با اینحال بسیار خوشحالم که این کار را شروع کردهایم.
به نظر شما طراحی لباس ایران در چه شرایطی است؟
از ۵-۶ سال پیش موجی به عنوان طراحی لباس راه افتاده است که موج بسیار خوبی است ومن جزء کسانی هستم که از آن استقبال میکنم. ولی ایرادهای فاحشی هم به آن وارد است که کاملا طبیعی است چون در شروع هر کاری آدم از غلط شروع میکند و کمکم جلو رفته و کار را ویرایش میکند تا به آن مرحلهای که باید برسد. ولی آن مرحله چیست؟ طراحی لباس گذاشتن دو پارچه جذاب در کنار هم نیست. طراحی لباس بروز احساسات یک آدم در قالب پوشاک است. یک بخش از این بروز احساسات در لباسهای هنری دیده میشود که اصلا برای پوشیدن طراحی نمیشود و فقط نمایش یک حس است. من یک آلبوم دارم به نام “تولد یک حس” که اصلا برای پوشیدن طراحی نشده و حس من از یک نوستالژی و ماجراست که حالا در پوشاک تبلور پیدا میکند.
در ایران تنها چیزی که نیاز داشتیم و خیلی هم به جا بود، نیاز به پوششی بود که با فرهنگ جامعه، محیط، بایدها و نبایدها و قواعد جور در بیاید. یکی از این قواعد جدی ما مانتو یا لباسهایی است که با مانتو همراه میشود و شما میتوانید آنها را در خیابان بپوشید بدون آنکه ساختار آن مغایرتی با شرایط موجود داشته باشد. متاسفانه در سالهای گذشته کشورهایی مثل ترکیه یا برندهای درجه ده اروپایی تعیین کننده بازار مد ایران بودند و مردم چارهای نداشتند جز اینکه به سمت آنها بروند چون چیز دیگری وجود نداشت. چیزی که در بازار ایران عرضه میشد از نظر کیفی و شکلی استاندارد ارضای ذهن یک جوان را نداشت. هرکسی حق دارد زیبا بپوشد و زیباپوشی خصیصه آدمی است اما اینجا توجهی به این خصیصه نمیشد. یک طراح ترک یا اروپایی طبیعتا نمیتواند برای ایران قلم بزند چون او چیزی به نام روسری را به عنوان یک پوشش دائمی نمیشناسد. او چیزی به اسم حجاب در یک زن ایرانی نمیشناسد. به علاوه تعداد دیگری از ساختارهایشان هم ایراد داشت و آن لباس بر اساس اندام و فیزیولوژی ایرانی طراحی نشده بود.
هر کشوری استاندارد خودش را دارد و طراحی لباس یک کار علمی است. در کشورهای مختلف وقتی یک کت واک برگزار میشود بیننده فقط زرق و برق و موزیک و… را میبینند ولی اتفاقی که آنجا میافتد این است که عدهای متخصص روی صندلیها نشستهاند که تشخیص میدهند هر لباس برای کدام کشور ارسال شود و بازار فروش آن کجا هست. به دلیل اینکه هر نوع لباس با ساختار اندامی یک کشور خاص در ارتباط است. به عنوان مثال مجله ووگVogue آلمان با ژاپن فرق دارد. ووگ ژاپن سراسر دامنهای کوتاه است ولی ووگ آلمان شخصیت دیگری دارد. همینطور آلمان با ایتالیا با اینکه کشورهای همجوار هستند ولی استاندارهای متفاوتی دارند، چون استخوانبندی یک زن آلمانی با یک زن ژاپنی یا ایرانی فرق دارد. بنابراین اینکه فکر کنیم یک طراح از جای دیگر دنیا میتواند روزی برای مردم ایران طراحی کند غلط است. مگر اینکه طوری تمرکز کند که اول ویژگیهای اندامی و فرهنگی مردم را بشناسد. منظور این نیست که این طراحیها مورد مصرف ندارد، بلکه انتخاب ما در آن محدودتر است چون باید براساس شرایطمان از بین آنها گزینش کنیم و این ایجاد محدودیت بیشتری میکند.
این ویژگی اندامی در کشور ما چگونه است؟
نکاتی را به عنوان کلیت به شما میگویم. خانمهای ایرانی بالاتنههای بلند و پاهای کوتاه دارند و شانههای آنها افتاده است. پوشیدن شلوارهای فاق کوتاهی که مد یک فصل بازار بود، در ایران مثل یک سم پوششی بود چون بالاتنهها را بلندتر میکرد. من اینجا برای مراجعهکنندگان اسکیس میزنم تا ببینند چه بلایی بر سر پوشش خود میآورند. تا مشتری مجاب شود که پوشیدن لگین برای سایز پای او غلط است. لباسی که میبینید برای یک مدل با قد ۱۷۰ و سایز ۳۴ طراحی شده تاثیر بصری بسیار متفاوتی با همان لباس بر تن یک خانم در سایز ۴۰ با قد ۱۶۰دارد و همانقدر که آنجا میتواند زیبا باشد اینجا میتواند بسیار زشت باشد. همانطور که ما گاه مناظری میبینیم که به نظرمان نازیبا است و این هیچ ربطی به مخالفت با آزادپوشی ندارد. من درباره زیباپوشی صحبت میکنم و پوشش را از منظر استاندارد آن میبینم. اینجا کاری به قواعد و قوانین جامعه ندارم، زیباپوشی یک مطلب دیگر است و رعایت قاعده زیباشناسی یکی از عوامل خوش پوشی است.
شما برای طراحی لباس از چه چیزهایی الهام میگیرید؟
طراحی لباس یک حس است. حسی که از جامعه و محیط اطراف طراح به دست میآید. مثلا من در مجموعه “مخملهای سبز و زرشکی” از خاطراتی الهام گرفتم که از لحافهای خانه مادربزرگ در ذهن من مانده بود و به من احساس امنیت میداد. پس در مقطعی که حال بهتری داشتم و احساس امنیت میکردم آن سبز و زرشکیهای خانه مادربزرگم که در آنها لم داده بودم، به الگویی برای کار من تبدیل شد. اما کسانی که برای دیدن کارها میآیند این جزییات را نمیدانند و دلیل این ندانستن آن است که هیچکدام از مجلات تخصصی ما حال طراح را در مجموعه بررسی نمیکند. در صورتیکه در همه جای دنیا در هر نمایش لباس یک متن میبینید که تعدادی منتقد حال طراح را بررسی کرده و کارها را نقد کردند. ولی ما هنوز به اینجا نرسیدیم و یک دلیل سردرگمی ما همین است. به هر حال مشتریها وقتی آن لباسهای مخمل را میپوشیدند میگفتند که در آن احساس امنیت میکنند. به نظر من مردم حسها را پیدا میکنند و اگر خوب میانبر زده باشی و حست را خوب متبلور کرده باشی مردم متوجه آن میشوند.
نظر شما درباره استفاده از نمادهای سنتی در لباس چیست؟
مشرق زمین منبع بسیار قوی از طرح و نقش است. الان اگر مجموعه آخر والنتینو valentine را نگاه کنید کادر تمام لباسهای او کاشیهای ایرانی است. یا مجموعه دیگری که برای همه خیلی لذتبخش بود استفاده برند هرمس Hermes از نقش فرشهای تبریز بود که بدون ذرهای تغییر کل تصویر فرش را روی لباس استفاده کرده بود. اروپاییها به دلیل آنکه با نقش جدیدی روبهرو شدند از آن لذت بردند ولی من ایرانی که طرح را میشناسم میبینم هیچ تغییری در طرح ایجاد نشده است و به نظر من تکراری میآید. ضعفی که در کار ما وجود دارد این است که طرحها از مخزن اولیه تاریخی خود تا قرنی که الان در آن هستیم خوب بازسازی نمیشود.
باید به این فکر کنیم که الان یک دختر متولد ۷۰ که جین و کتانی فسفری میپوشد باید چه نشانی از ایرانی بودن در لباسش داشته باشد و این نشان با چه ترکیب مدرنی ارائه شود که بتواند آن را بپوشد. مثل کارهایی که پرویز تناولی انجام داد و آن خوشنویسی که همیشه به شکل سنتی میدیدید را طوری بازسازی کرد که هم در قلب امریکا پذیرفته شد و هم یک جوان ایرانی دوست دارد آن را به گردنش آویزان کند. یعنی تغییری صورت گرفته که آن نقش سنتی برای نسل جدید پذیرفتنی باشد. این درست نیست که من ترمه را از یزد بگیرم و بگذارم روی مانتو و بعد بگویم زن ایرانی آن را به عنوان نماد ایرانی بپوشد. این ماده خام باید با نگرش آدم تلطیف شود و به فرم و ذوقی برسد که جامعه را با خود درگیر کند. آن موقع است که شما مدساز میشوید. آن موقع شما تبدیل به برندی میشوید که مردم میخواهند بپوشند.
ولی طراحان ما هنوز به یک هویت خاص نرسیدهاند که بتوانند شکلدهنده یک روند باشند.
نه نرسیدهاند و یک دلیل اینکه مردم ما هنوز بین طراحان لباس سردرگم هستند و از یک مزون به مزون دیگر میروند همین است. چون هنوز خط آنها آنقدر قوی نشده که به مشتری آن احساس را بدهد. آن چیزی که در طراحی لباس اینجا آموزش داده نمیشود این است که طراحان آن روح تاثیرپذیری از جامعه را ندارند. طراح لباس چیزی دارد به اسم mood board و قبل از طراحی هر مجموعه جدیدی حال خود، دیدگاه جامعه شناسانه، فرهنگ و نیاز جامعه و همه حسهایش را روی آن برد میزند و به همه آنها یک قالب میدهد و آنها را میچکاند تا امضایش را بیرون بکشد.
یک جمله از مهاتما گاندی هست که من آن را خیلی دوست دارم، او میگوید “من دوست دارم پنجرههای خانهام باز باشد و نسیم تمدنهای غرب به من بوزد اما نمیخواهم طوفانی شود و مرا با خود ببرد”. من با اقتدا به این جمله میگویم که قطعا باید برداشت کنیم و نگاه کنیم که ببینیم مسیر را چگونه رفتهاند، چون آنها خیلی جلوتر از ما از این مسیر گذشتهاند. ولی نمیگویم که ژورنال را باز کنیم و همان طرحها را بی خلق و ایدهای تکرار کنیم. آنها را باید بگذاریم به حال خودش که با فرهنگ خود پیش برود ولی در عین حال باید نگاه کنیم که از چه مسیری میرود که توانسته در دنیا اینقدر تاثیرگذار باشد.
و سخن پایانی…
در نهایت امیدوارم نگاه زیباشناسانه بین مردم قوی و قویتر شود و خودشان به این تشخیص برسند که غلطها را رد کنند. دوست دارم در جامعه شهری هم ببینم که زیبایی پوشش چشمنواز باشد و صدمهای که به معماری ما، به دلیل کارهای افرادی بدون پشتوانه علمی و فرهنگی خورد و مناظر چشمآزاری به وجود آورد، در لباس پوشیدن ما این وضعیت به وجود نیاید و مردم و طراحان زیبایی شناسی را طوری یاد بگیرند که چشم بسته مقلد دیگران نباشند.
منبع: سیمرغ؛ جامعترین پرتال ایرانی
انتخابت برای طراحی لباس صد در صد اشتباه بود،با مدل های مزخرف و زشت،
ندیده خیلی دوستتون دارم خانم ثانی.
سلام .از سوزن دوزی بلوچ در طرحهای سنتی استفاده کنید من خودم سوزن دوزهستم و کارهای زیادی که میشود در مانتو ولباس وکیف وکفش استفاده شود دارم میتونم همکاری کنم.ممنون